گفت هیچی نگران نباش رزمایشه...

خاطراتی از شهــــــــــدا?

?شنبه بود
دوازدهم شهریور
حدود ساعت ده شب،
کمیل به تلفن خونه زنگ زد☎️
تلفن رو برداشتم وشروع کردیم به صحبت کردن?
صدای تیروخمپاره مےاومد?
بهش گفتم کجایی!؟
اونجا چه خبره؟!
گفت:هیچے نگران نباش!رزمایشه!
?
«توی درگیری بود»
بهش گفتم:
کمیل جان سه شنبه میشه دوهفته،
تو هردوهفته یڪبار مرخصی داشتے
میای دیگه؟??
بغض کرد و صداش مےلرزید?
بخاطر بغضش گفت قطع میکنم دوباره زنگ میزنم!

قطع کردودوباره زنگ زد
دوباره همین سوال رو ازش پرسیدم
گفت نمیدونم
گفتم:پنجشنبه چے‌؟
پنجشنبه میای؟?

گفت:به احتمال خیلے زیاد…

یکشنبه ساعت حدود پنج صبح به شهادت رسید،
سه شنبه خبر شهادتش رو آوردن و
پنجشنبه هم توی گلزارشهدا به خاڪ سپردیمش??

#شهید_مصطفی_کمیل_صفری_تبار?

#همسر_شهید #همسرانه?

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.