خدایا یه دوچرخه به من بده..

یه بنده خدایی تعریف می‌ڪرد …
بچه ڪه بودم …
رفتم مسجد، سر نمازم با صدای بلند دعا ڪردم …
“خدایا یه دوچرخه به من بده”
.
.
.
ریش سفید محل شنید، گفت: بچه جان، خدا ڪه ڪارش دوچرخه دادن نیست، ڪار خدا لطف به بندگانشه …
خصوصا بخشش گناهاشون، نه دوچرخه دادن …
صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و تو مسجد سر نمازم دعا ڪردم ڪه خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش …
ریش سفید شنید و گفت: آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست …
از آن روز دیگه من راهمو پیدا ڪردم …
.
.
.
الان هم یه گوشه مملڪت دارم خدمت می‌ڪنم، اول اختلاس میڪنم و بعد نماز و نذری و توبه …

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.