مصطفی تو کچلی؟

غاده ؛همسر شهید چمران می گوید
روزی دوستم به من گفت :
“غاده! در ازدواج تو یک چیز بالاخره
برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی، این بلند است،
این کوتاه است… مثل این که می خواستی
یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته
باشد. حالا من تعجبم چه طور دکتر را که
سرش مو ندارد قبول کردی؟”
من گفتم: «مصطفی کچل نیست. تو اشتباه
می کنی.»

آن روز همین که رسیدم به خانه، در را باز
کردم و چشمم افتاد به مصطفی، شروع کردم به خندیدن.
مصطفی پرسید «چرا می خندی؟» و من که
چشم هایم از خنده به اشک نشسته بود گفتم
«مصطفی، تو کچلی؟ من نمی دانستم!»
و آن وقت مصطفی هم شروع کرد به خندیدن …

محبت_و_عشق_زیاد_

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.