بعدازرفتنت..
بعد از رفتنت “چرا رفتی” رو بارها و بارها گوش
کردم! تو هیچ کدوم از بیتهاش دلیلِ
رفتنت رو پیدا نکردم رفتم به اون کافه که همیشه
با هم میاومدیم، نشستم همون جای همیشگی
همون کتابی رو برداشتم که همیشه برام
با صدای مردونهات میخوندی اما باز “ناامید”
شدم! «سطر سطرِ» این کتاب بوی
موندن میداد چرا رفتی؟!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عاشق کربلا در 1396/03/30 ساعت 02:20:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید