بانوی بوتراب
ای روحِ آفتاب، چرا پا نمیشوی
بانوی بوتراب چرا پا نمیشوی
پهلوی من هم از خبر رفتنت شکست
رکنم شده خراب چرا پانمیشوی
باقطره قطره اشک سلامت نموده ام
زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی
رفتی و روی صورت خودرا کشیده ای
ای مادر حجاب چرا پانمیشوی
بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند
رفته زمان بر آب چرا پا نمیشوی
روی کبودِ تو به نگاهم اشاره کرد
مُردم از این خطاب چرا پا نمیشوی
می میرد از تنفس دلگیر کوچه ها
ای غنچه های ناب چرا پا نمیشوی
صَلَّ اللهُ علیڪ یا فاطمةَ الزهـــــرا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عاشق کربلا در 1395/12/20 ساعت 05:10:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید