ازگره هاے بےشمارزندگےگله نمےڪنم.
از گره های بی شمار زندگی گله نمیکنم…
در اولین لحظه ای که بدنیا آمدم
گره ای به نافم زدند که معنای گره را بفهمم
همان لحظه دانستم که همیشه گره معنای بدی ندارد…
شاید حکمتی در این گره هاست!
با خوشبینی و صبر هر گره را با رنگی زیبا کنار گره بعدی میگذارم و خدا را شکر می کنم که توانایی مقابله با آنچه سرنوشت برایم رقم زده را دارم..
شاید روزی برسد که با این همه گره فرشی زیبا ببافم…
فرشی که خالق هستی نقشه اش را کشیده و مرا برای بافتنش برگزیده؛
چرا که استعداد و توانایی لازم را در من دیده!
و من؛
هر لحظه شکرگزارم اى خداى خوبم.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط عاشق کربلا در 1396/04/04 ساعت 12:29:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید