بعضی وقت ها ڪه دل چادرم مے شڪند..
یکشنبه 96/04/04
چادر خاکی …
بعضی وقتها که دل چادرم از اینهمه طعنه و تهمت می شکند …
بر می دارمش با هم می رویم گلزار شهدا
چند تا وصیت نامه هم برایش می خوانم
حرفهای قشنگشان را برایش تکرار می کنم
دل دو تایمان باز می شود …
عاشق تر از همیشه بر می گردیم خانه…
فقط کاش قسمتم بشود ببرمش مدینه
تا داستان مظلومیت بی بی را با چادر خاکی برایش تعریف کنم…
بـــی بـــی جان گدانمے خواهے؟
یکشنبه 96/04/04
بـے بـے جان گـבا نمـے خواهـے ؟
בخترِ بـے وفا نمـے خواهـے؟
کاش میشـב زِ من سوال کنـے
בخترم کربـلا نمـے خواهـے؟
ازگوشه چشم توبه حالم اثری نیست..
یکشنبه 96/04/04
?وداع باشب های ماه مبارڪ
وقتے به دلم شوقِ نسیمِ سحرے نیسٺ
ازگوشه چشمِ توبه حالم اثرے نیسٺ
من دورترازدورشدم،دور زچشمٺ
آنقدرڪه ازفیض وعطایټ خبرے نیسٺ
تنهاشده ی شهرم وهمسایه ندارم
اینجا گذرستانِ مرا رهگذرے نیسٺ
از ناے دلم ناله ی جانسوز زدم من
ڪز داغِ دلم داغِ جگرسوزترے نیسٺ
من ناله زدم، ناله ڪه جاماندهء راهم
بنگر ڪه دگر هیچ مرا همسفرے نیسٺ
?مناجات شبهای آخرصحیفه سجادیه رو بخونیم. یکم خلوت کنیم(دعای 45)
?بدبخت و باشقاوت کسیه که این ماه پرازبرڪت تمام بشه و بخشیده نشه
شهادت همین است دیگر..
شنبه 96/04/03
شهادت?
???
همین است دیگر..
به ناگه پنجره ای باز می شود
بہسمتِ بهشتـ …
مهم تویی !!!
که چقدر
ازدلبستگی هایِ این طرف ِپنجره
دلکَندهای..
و آماده ی پروازی…..