امروز404440روزاز...

?سحر بیست وششم…
 ? امروز ۴٠۴۴۴۰ روز از غیبت بهار انسانیت گذشت…?
 ?امام زین العابدین:
«کسي که در زمان غيبت قائم ما (عجل الله فرجه) بر موالات ما ثابت بماند خداوند به او پاداش هزار شهيد از شهداي بدر عطا مي فرمايد».
?اعلام الوري/ ص402 
????????

☆خانه ی تک تک تان را زده ام درب ولی☆

☆اثر از یاری ما در دلتان نیست که نیست☆

☆انتظارم ز شما بیشتر است از دگران☆

 ☆یک دعای فرجی بر لبتان نیست که نیست☆

 ☆اگر هم هست فقط لقلقه ای باشد و لیک☆

 ☆گریه بر غربت ما در شبتان نیست که نیست☆

☆به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس☆

 ☆یک نفر مرد عمل در صفتان نیست که نیست☆

☆تا دعایی ز برایم نکنید از ته قلب☆

☆صبح امید و ظهور در کفتان نیست که نیست

?✨صلوات✨?
⛅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج

کفشهایم رانمیخواهم..

ڪفشهایم رانمي‌خوام…?

پابرهنہ مي‌روم…?

تادرحريم

تنهايي خود،?

بانـگـاه بہ تاول هاے پايم…?

عبرت بگــیــرم..?

مڹ ڪجا..??

عاشقي ڪجا..??

قسم به روزی که دلت رامیشکنند..

ﺧـُــــــــــﺪﺍﯾـﺂ !!!
ﺟـﺎﮮِ ﺳﻮﺭﻩﺍﮮ ﺑــــــــــہ ﻧـﺎﻡ
” ﻋــِﺸـــــ❤️ـــــﻕ” ﺩَﺭ ﻗُﺮﺁﻧﺖ ﺧﺎﻟﮯ
 ﺍَﺳــــــــــﺖ
ﮐـﮧ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧــــــــــﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺷَﻮَﺩ :
ﻭَﻗــَﺴﻢ ﺑــــــــــﻪ ﺭﻭﺯﮮ ﮐــــہ ﻗــَﻠﺒﺖ ﺭﺁ
 ﻣﯿﺸِﻜَﻨَﻨﺪ? 
ﻭَ ﺟُﺰ ﺧـُﺪﺍﯾَﺘـ ﻣَﺮﻫَﻤﮯ ﻧَﺨﻮﺍﻫﮯ ﯾﺎﻓﺘـ…

قولمون یادت نره..

حلقه ی ازدواجش انگشتر عقیقی بود?

که از مشهد برایش خریده بودند

دستش که کرد گفت :?

به این میگن حلقه ی وصل دو دنیا و خندید

خیلی دوستش داشت …?

موقع خداحافظی تازه عروسش نگاهش کرد و گفت :

قولت یادت نره!✊

منتظرم بمان تا با هم وارد بهشت بشیم !

تیر خورده بود کنار قلبش?

انگشتر را در دستش فشار داد✊

و با آرامش چشم هایش را بست?

نحوه برخوردرهبرانقلاب بادختروپسرجوان درکوه..

نحوه برخورد رهبر انقلاب با دختر و پسر جوان در کوه??⛰

یکی از محافظان مقام معظم رهبری در قالب خاطره ای گفت:

 یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند?، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.?

آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند? از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را صادر خواهد کرد.⛓⚖ ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟؛? آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر من و این دختر دوست هستیم.☹️
آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید.? آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند .?
آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند. با برخورد خوش این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.???

منبع/ نشریه ماه تمام، شماره ۳،ص۱۷

 
مداحی های محرم