درسکوت شب..
چهارشنبه 96/03/31
نیایش- شبانگاهی
الهی …?
در سکوت شب
ذهنم را آرام کن…
و مرا در پناه خودت به دور از هیاهوی این جهان بدار…
الهی…?
بنده ایی ناآگاهم و در جستجوی آگاهی ….
بیقرار بودم و تو قرارم دادی
الهی…?
وزین گذر چشمهایم را گشودی به وادی زیبایی که همه پرتو و تجلی حسن توست…
الهی …شکرت….?
چه خوب است که هستی….
درنیمه شبی سردوزمستانی..
چهارشنبه 96/03/31
✨شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکرد :
❄️در نیمه شبے سرد زمستانے
در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و
خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛
از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے
سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است!
❄️باخود گفتم شاید معتادے دوره گرد است که
سنگ کوب کرده!
جلو رفتم دیدم او یک جوان است!
او را تکانے دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنے !
گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے !
برف، برف ! روے سرت برف نشسته!
ظاهرا مدت هاست که اینجایے
خداے ناکرده مے میرے!!!
?جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود!
با سرش اشاره اے به روبرو کرد!
دیدم او زل زده به پنجره خانه اے!
فهمیدم ” عاشـــــ?ـــــق ” شده!
?نشستم و با تمام وجود گریستم !!!
جوان تعجب کرد ! کنارم نشست !
گفت تو را چه شده اے پیرمرد!
آیا تو هم عاشـــــق شدے؟!
?گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشـــــقم!
☘ عاشـــــق مـــــهدے فاطـــــــمه ☘
ولے اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به
عشقت از خود بے خود شدے فهمیدم
من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده !?
مگر عاشق میتواند لحظه اے به یاد معشوقش نباشد!!!
? الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
خدایا ازبدکردن ادم هایت شکایت داشتم..
چهارشنبه 96/03/31
?مناجات زیبای دکتر چمران?
?خدایا …
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم …
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم …
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت …
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم …!
?31خرداد مصادف با سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران تسلیت باد.?
توبه این بزرگی من رافراموش نمیکنی اما..
چهارشنبه 96/03/31
خداوندا ❣
تـو خیلی بزرگی و من خیلی کوچک
ولــــــــــــــی جــــــــــالــــــــب اینجـــــــــاست:
تو به این بزرگی، من کوچک را فراموش نمیکنی
ولی…
من به این کوچکـی تو را فراموش کرده ام
من خدایی دارم که دراین نزدیکی است..
چهارشنبه 96/03/31
⚜?⚜
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها !
مهربان، خوب، قشنگ …
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی می گوید،
با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد !
او مرا می خواند،
او مرا می خواهد،
او همه درد مرا می داند …
یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم می نگرم،
آن زمان رقص کنان می خندم …
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا می خواهد
او مرا می خواند
او همه درد مرا می داند ..