مارمالادپرتقال

#_مارمالاد_پرتقال

مواد لازم:

پرتقال بدون پوست: یک کیلوگرم
رنده پوست پرتقال: به میزان لازم
شکر: 2 کیلو‌گرم
اسانس پرتقال: یک قاشق چای‌خوری
ژلاتین: 6 ورق
گلوکز: 2 قاشق غذاخوری
جوهرلیمو: 2 قاشق چای‌خوری

✍طرزتهیه :

ابتدا پرتقال‌ها را که پوست کنده‌ایم خرد کرده و هسته می‌گیریم و داخل پارچ میکسر ریخته و مقداری شکر به آن اضافه می‌کنیم. بعد از میکس‌کردن مایه کاملا یکدست آن را داخل قابلمه‌ای مسی ریخته و روی حرارت می‌گذاریم؛ بقیه شکر را به مواد اضافه کرده و اجازه می‌دهیم تا مارمالاد بجوشد و بلوری شود. قبل از اینکه مارمالاد قوام آید کف شکر را نیز می‌گیریم تا مارمالاد کدر نشود. در‌نهایت ژلاتین نرم شده را به همراه جوهر لیمو و اسانس و گلوکز روی حرارت به مواد اضافه کرده و آنقدر به هم می‌زنیم تا گلوکز ذوب شود. مارمالاد را در دمای محیط می‌گذاریم تا خنک شود. در این زمان در صورت دلخواه مقداری رنده پوست پرتقال را به آن اضافه می‌کنیم. سپس آن را در شیشه‌های مخصوص مارمالاد ریخته و در یخچال نگهداری می‌کنیم.
____________________
??????

آیاتی تامل برانگیز...

​حسن چوگانی:

چند ایه زیبا (حتمن بخون)
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟

گفت: «انَّ مع العسر یسرا»

“قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)

*

گفتم: واقعا؟!

گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»

حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)

 

گفتم: خب خسته شدم دیگه…

گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»

از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)

*

گفتم: انگار منو فراموش کردی!

گفت:«اذکرونی اذکرکم»

منو یاد کن تا یادت باشم.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!

گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»

تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»

من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)

*

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟

گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»

حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.

(یونس/ 109)

*

ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)

گفت: «الیس الله بکاف عبده»

من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)

*

آقامصطفی وقتی می خواست...

​اللهم عجل لولیک الفرج:

‍ آقا مصطفی وقتی می خواست برای عروسی اش کارتِ دعوت بنویسه ، برای اهل بیت (ع) هم کارت فرستاند . یه کارتِ دعوت نوشت برا امام رضا(ع) ، مشهد . یه کارت برای امام زمان(ع) ، مسجد جمکران . یه کارت هم به نیتِ دعوت کردنِ حضرت زهرا(س) نوشت و انداخت توی ضریحِ حضرت معصومه … 
قبل از عروسی حضرت زهرا(س) اومدند به خواب مصطفی و بهش فرمودند : « چرا دعوت شما را رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیاییم ؟ کی بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم . شما عزیز ما هستی . »

 

?خاطره ای از زندگی 

?روحانی شهید مصطفی ردانی پور?

┏━━━⏺⏺⏺⏺━━┓

?

┗━━━⏺⏺⏺⏺┛

افسوس...

افسوس؟
بنی آدم ابزار یکدیگرند،

گهی پیچ ومهره گهی واشرند

.یکی تازیانه یکی نیش مار،

یکی قفل زندان،یکی چوب دار .

یکی دیگران را کند نردبان،

یکی میکشد بار نامردمان

یکی اره شد،نان مردم برد،

یکی تیغ شد خون مردم خورد 

یکی چون کلنگ و یکی همچو بیل ،

یکی ریش و پشم و یکی بی سبیل .

یکی چون قلم خون دل می خورد،

یکی خنجر است و شکم می درد .

خلاصه پرازنفرت وکین واندوه و آز،

نه رحم و نه مهر و نه لطف و نه ناز،

همه پر کلک پر ریا حقه باز!

چو عضوی بدرد آ ورد روزگار دگر عضوها پا گذارند فرار!!!!!!
#افسوس

شیعیان خواب بس است برخیزید..

​شعر_در_وصف_غربت_امام_زمان_علیه_السلام     ???
 شیعیان خواب بس است برخیزید….

هجر ارباب بس است برخیزید….
یادمان رفته که عهدی هم هست….

یادمان رفته که مهدی هم هست…
یادمان رفته که او پشت در است…

یادمان رفته که او منتظر است….
یادمان رفته که مهدی تنهاست…

همنشین گشته ی صدها غمهاست…
یادمان رفته که باران از اوست…

یادمان رفته نفسها از اوست…
یادمان رفته طبیب درد است…

یادمان رفته صفای قلب است….
یادمان رفته که پر درد استیم….

پر ز احساس غرور و ز هوای نفسیم…
یادمان رفته که سرگشته صحراشده است…

یادمان رفته که هم ناله زهرا شده است…
یادمان رفته گله مند شده…

نا امید از من و از جمله این شهر شده…
الهی به سوز دل امام زمان علیه السلام عجل لولیک الفرج