گاهی حق دارید...

گاهی حق دارید از عشقی که بی دریغ ورزیدید
و قدرش را ندانستند دلتان بگیرد…
می توانید عشقتان را کم کنید…
یا حتی اگر دیدید نمی توانید تحمل کنید ؛
دستِ بودنتان را بگیرید و به نقطه ای دور از دلِ آدم ها
سفر کنید…
زیرا عشقی که بی پاسخ بماند ،
مثل سمی کشنده است .
در گلو بغض میشود
در چشم ها اشک
و در قلبتان “تیر” !

شما حق دارید خودتان را از آدم ها بگیرید
و هیچکس در هیچ کجای دنیا نمی تواند محکومتان کند…

اگرزمانی خواستی بگریزی..

از دست مردم به هر کجای دنیا که بگریزی؛ باز پیدایت می کنند!
اگر زمانی خواستی گم بشوی، جوری که هیچ کسی تو را پیدا نکند، در خودت فرو برو.
سکوت کن!
مردم به تنها جایی که برای پیدا کردنت سر نمی زنند، درون یکدیگر است.
آدم ها درون خودشان از تنهایی می پوسند…
گم می شوند…
می میرند…

تواول بگو!

تو اول بگو!
تو آدمِ “دوستت دارم” گفتن باش،
نه آدمِ “منم همینطور”
مسئولیت دارد،شجاعت میخواهد
اما تهِ تهش دلت نمیسوزد
 که به زبان نیاوردى…

#علی_قاضی_نظام

پاییزجان بایدبگویم توتقصیری نداشتی...‌

پاییز جان
حالا که تنها چند روزِ دیگر مهمان ما هستی، باید بگویم
تو تقصیری نداشتی…
ما آدم ها خیلی چیز ها را خراب کردیم
ساده و حواس پرت بودیم، آنجا که باید وانمی دادیم وادادیم
آنجا که باید رها می کردیم سخت گرفتیم…
ما در لحظه زندگی کردن را بلد نبودیم
امروز را در دیروز گذراندیم و فردا را قبل از امروز دلشوره گرفتیم…
ما رویا داشتیم اما شجاعتِ جنگیدن برای رویاهایمان را نداشتیم…
ما خودمان را دوست نداشتیم و دوست داشتنِ دیگری را بلد نبودیم، ما بندبازی بودیم که تعادل نداشتیم…
ما رفیق می خواستیم اما رفاقت را چرتکه انداختیم…
ما همراه می خواستیم اما با هم بودن را به تکرار و عادت آلوده کردیم…
ما به دنبال عشق بودیم اما اطرافمان را خوب نگاه نکردیم…
ما قول دادیم اما دل به قول هایمان ندادیم…
ما عاشق شدیم اما نگهدارِ عشق نبودیم؛ ما عشق را بازیچه کردیم…
ما ماندن بلد نبودیم و از رفتن هیچ نمی دانستیم…
ما حرف داشتیم اما قهر کردیم، ما گفتگو را بلد نبودیم…
ما حق داشتیم اما جراتِ باز پس گرفتنش را نداشتیم…
ما زیاده خواه بودیم و قدر شناس نبودیم…
ما فراموشکار بودیم
به جای درس گرفتن از اشتباهاتمان
آن ها را
هر روز و هر ماه و هر سال تکرار کردیم،
فصل ها را بهانه کردیم
تا ضعف هایمان را بپوشانیم…
پاییز جان
تو همیشه زیبا و شکوهمند و پُر تب و تاب بودی
این ما بودیم که تو را دلگیر کردیم

بعضی آدم ها ناخواسته متهم اند..

سنگ ها را نمی دانم
اما گنجشک ها مفت نیستند!
قلبشان می تپد.
نگویید سنگ مفت، گنجشک مفت
بعضی آدمها ؛
ناخواسته ؛ همیشه متهم اند!
همیشه مقصرند…
بخاطر سکوتشان.مهربانیشان
گذشتشان بی کینه بودنشان
کمک نخواستنشان بی آزار بودنشان!
گویی جان می دهند برای اتهام بستن.
و از همه بدتر اینکه ؛
خوبی هایشان زود فراموش می شود!