موضوع: "بدون موضوع"

خدایا یه دوچرخه به من بده..

یه بنده خدایی تعریف می‌ڪرد …
بچه ڪه بودم …
رفتم مسجد، سر نمازم با صدای بلند دعا ڪردم …
“خدایا یه دوچرخه به من بده”
.
.
.
ریش سفید محل شنید، گفت: بچه جان، خدا ڪه ڪارش دوچرخه دادن نیست، ڪار خدا لطف به بندگانشه …
خصوصا بخشش گناهاشون، نه دوچرخه دادن …
صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و تو مسجد سر نمازم دعا ڪردم ڪه خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش …
ریش سفید شنید و گفت: آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست …
از آن روز دیگه من راهمو پیدا ڪردم …
.
.
.
الان هم یه گوشه مملڪت دارم خدمت می‌ڪنم، اول اختلاس میڪنم و بعد نماز و نذری و توبه …

زائرمولابودم..

❁﷽❁

ڪاش این وقٺ سحر #زائر مولا بودم
در شلوغے #حرم محوِ تماشا بودم

بانگ #مناجـاٺ_سحـر مےآید
ڪاش من زائر #شش_گوشہ آقا بودم

حسیـن_جانم?

اگرهمه خیرخواه یک دیگرباشیم..

? _زندگی زیباترمیشود اگرهمه خیرخواه یکدیگرباشیم.._

???????

? _هنگامیکه ماشین عروس ودامادی رادیدی که توخیابون و یاجلو درب منزلت ردمیشود،.._
پس برای خوشبختی آنها دعا کن تا زندگی پربرکتی وسعادتمندی داشته باشند…
???????

? _هنگامیکه زن حامله ای رادیدی_
_لبخندی بزن وبگو؛_?
“خدایا فرزندان ونسلش راصالح بگردان.
???????

? _هنگامیکه تواداره ای کارهای اداری خودت راتمام کردی وآنجاراباصفی طولانی ترک میکنی باخودت زمزمه کن:_
“پروردگارا..
همانگونه که کارمن حل وتمام شد..کارهای این بندگانت راهم حل وآسان کن..

???????

? _هنگامیکه ازمطب دکتریابیمارستان مرخص میشوی و دکتربه تومژده بهبودی وضعت وبهترشدنت میدهد،.._
همان لحظه دعاکن وازپروردگار خالصانه بخواه که همه بیماران راشفای عاجل بدهد…
???????

? _هنگامیکه به منزلت برمیگردی ومی بینی مادرت ویاهمسرت غذایت راآماده کرده و جلو رویت گذاشته.._
لبخندی بزن وبگو:
_” خداوندا مرا ازوجود ایشان محروم نگردان وبرای او وهمه مسلمانان دعای خیرکن.._
???????

? _هنگامیکه جنازه ای رادیدی دارندبسوی قبرستان میبرند._
.برای اون میت دعای مغفرت ورحمت کن..
???????

? _هنگامیکه کنارجاده کسی رادیدی منتظر وسیله است_ ویاماشینی خراب شده، اگر نمیتوانی کاری کنی..
حداقل دعا کن تا خداوند خودش براشون میسرکند..
???????

? _هنگامیکه کسی را دیدی صاحب شغل خوب ویامنزل وماشینی شده.._
برایش دعای خیروبرکت کن…
…….
???????

_تونمیدانی دعا_
_چه کاری برای صاحبش میکند؟_

? چه بسا مصیبت وبلایی راازتو دفع کند..
? چه بسا گرهی ازمشکلاتت راگشاید..
? چه بسابیمارت راشفادهد…
? وچه بسا وچه بسا….

نقشه سازی نکنند..

موشک زده ایم نقشه سازی نکنند

بر کشورمان دست درازی نکنند

موشک زده ایم تاکه اخطار دهیـــــم

در کــــــــشور مـــــــــا تــــرقه بازی نکنند
تلخ است برایتان ولی شیرین است
رهبر که اشاره مینماید اینست…

این سیلی محکمی که ازما خوردید
از بابت دستگرمی و تمرین است…
??ایران به کسی مگر امان خواهد داد؟
عکس العملی سخت نشان خواهد داد

??هشدار ! اگر رهبرمان امر کند
معلوم شود چه کس زیان خواهد داد ?
??با زخم اگر چه خاطری آزردید
با دست خود آبرویتان را بردید

??دیدید که تا سید علی لب تر کرد
از ملت ما چگونه سیلی خوردید! ?

روده درازی ممنوع

?????
در پیشِ علی روده درازی ممنوع
با عزتِ ما حاشیه سازی ممنوع
با موشکِ ذوالفقار پاسخ دادیم
در کشورِ ما ترقه بازی ممنوع
?????
باشد که دگر زبان درازی نکنید
در بیشه شیر یکه تازی نکنید
شش موشک علی الحساب تقدیم شما
تا باز هوس ترقه بازی نکنید
?????
تلخ است برایتان … ولی شیرین است
رهبر که اشاره می‌نماید این است

این سیلی محکمی که دیشب خوردید
از بابت دست‌گرمی و تمرین است
?????
موشک زده‌ ایم نقشه سازی نکنند
بـر کشـورمـان دسـت درازی نکنند

موشک زده‌ ایم تا که اخطار دهیم
در کشـور مـا، “تـرقّــه بـازی"نکنند
?????

#کشور_ضامن_آهوست_بزرگتر_دارد

????? یا علی

خودش انتهانداشت..

ای کاش این غزل و غمش ابتدا نداشت
جغرافیای درد زمین کربلا نداشت

این شعر داغ زد به دلم تا نوشته شد
این بیت ها مرا به چه رنجی که وا نداشت

فرمان رسیده بود کماندار را و بعد
تیر از کمان رها شد و طفلی که نا نداشت…

قصد پسر نمود و به قلب پدر نشست
تیری که قدر یک سر سوزن خطا نداشت

تنها حسین بود که دیگر به پیکرش
جایی برای بوسه ی شمشیرها نداشت

بر سینه اش نشست و خنجر کشید و … نه!!!
دیگر غزل تحمل این صحنه را نداشت

این جنگ و سرنوشت غریبش چه آشناست
قرآن دوباره جز به سر نیزه جا نداشت

تنها سه سال آه سه سال عمر کرده بود
اما کسی به سن کمش اعتنا نداشت

با چشمهای کوچک خود دید آنچه را
گرگ درنده هم به شکارش روا نداشت

پایان گرفت جنگ و به آخر رسید … نه
این قصه از شروع خودش انتهانداشت.

نامه های خویش رادیدند. 

ﺑﺴﻢ ﺭﺏ ﺍﻟﻤَﻬﺪﻱ
.
ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﺁﺗﺶ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎ
ﺍﻓﺘﺎﺩ ..
ﻫﻨﮕﺎﻡِ ﻏﺎﺭﺕ ﺷﺪ
ﻧﺎﮔﻪ ﺳﺮﺍﻥ ﮐﻮﻓﻪ ﻟﺮﺯﯾﺪﻧﺪ ..
ﺑﯿﻦ ﻭﺳﺎﺋﻞ، ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ
ﺩﯾﺪﻧﺪ

نامه های خویس رادیدند..

ﺑﺴﻢ ﺭﺏ ﺍﻟﻤَﻬﺪﻱ
.
ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﺁﺗﺶ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎ
ﺍﻓﺘﺎﺩ ..
ﻫﻨﮕﺎﻡِ ﻏﺎﺭﺕ ﺷﺪ
ﻧﺎﮔﻪ ﺳﺮﺍﻥ ﮐﻮﻓﻪ ﻟﺮﺯﯾﺪﻧﺪ ..
ﺑﯿﻦ ﻭﺳﺎﺋﻞ، ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ
ﺩﯾﺪﻧﺪ

اسرائیل راتهدیدنکنید.

✨نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در واکنش بہ حمله موشکی ایران بہ مواضع داعش در سوریہ و اظهارات بعضی مقامات ایرانی در مورد در تیررس بودن اسرائیل، گفت:
?"یک پیام برای ایران دارم، اسرائیل را تهدید نکنید.”

✨1. (مهم) این نشان می دهد مسئولین رژیم صهیونیستی بخوبی!! و بسرعت!! عمق پیام حملہ موشکے سپاه را گرفتہ اند.

✨2. نتانیاهو اما، درست متوجہ نشده است، زیرا اسرائیل در سطحے نیست کہ ایران بخواهد آن را تهدید کند، همان ?حزب اللہ قهرمان و تهدید در سطح یک گروه!! براے اسرائیل کافیست.

✨3. اسرائیلی ها تجربہ جنگ 33 روزه را بہ یاد دارند و بخوبی می دانند دهها هزار!! موشک حزب اللہ همیشه امکان تکرار دارد و آماده شلیک است.

✨4. سیدحسن نصراللہ چندی قبل اعلام کرد کہ در صورت حملہ اسرائیل بہ لبنان، هیچ نقطہ امنے در اسرائیل وجود نخواهد داشت و پیشنهاد کرد کہ رژیم صهیونیستے،  #دیمونا نیروگاه اتمی اسرائیل در جنوب!! سرزمین های اشغالی را تخلیہ کند.

عشق اگرمبنای خلق ادم است..

عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟

یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟!

عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت

پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟

پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!!

از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!

گناهکارم..

گنهکارم بدم بی اعتبارم
خوشی رفت از تمام روزگارم
اسیر نفسمو بی اختیارم
قبولم کن گره افتاده کارم
خدایا من علی را دوست دارم

جوانیِ منِ عاصی کجا رفت
به راه غفلت و راه خطا رفت
چه شد از این دلم دیگر حیا رفت
مرا امشب بغل کن بی قرارم
خدایا من علی را دوست دارم

 رفیق بد زمینم زد خدایا
چقدر آفت به دینم زد خدایا…
چه مهری برجبینم زد خدایا
 نجاتم ده که بین اهل نارم
خدایا من علی را دوست دارم

 خودم رادرگناهم پیرکردم
فقط عمری شکم راسیر کردم
زمن بگذراگرکه دیر کردم
نگاهم کن دراین گوشه کنارم
خدایامن علی رادوست دارم

 مراجوری کریمانه خریدی
که انگاری گناهم راندیدی
دلم راسوی مولایم کشیدی
خزانم من!علی باغ و بهارم
  خدایامن علی رادوست دارم

 علی یا ربنای مومنین است
علی دست خدا در آستین است
ولای مرتضی معنای دین است
خودت بنویس بر سنگ مزارم
خدایا من علی را دوست دارم

 شب قدرت بها میخواهم از تو
خبرداری چه ها میخواهم ازتو
برات کربلا میخواهم از تو
سرم را روی تربت میگذارم
خدایا من حسین را دوست دارم

 بصورت تا عزیز الله افتاد
چه مرکب ها بسویش راه افتاد
روی جسمش هلال ماه افتاد
فدای زینبش ایل و تبارم
خدایا من حسین را دوست دارم

ایشالابه پای هم منفجربشین

??دعای پدر و مادرداعشی هاسر سفره عقد:
ایشالا به پای هم منفجر بشین?

منفجر شو عمو ببینه..(مکالمات داعشی ها با کودکان فامیل)?
میگن داعشیا تو شناسنامه شون یه تاریخ تولد دارن یه تاریخ انفجار?

پاره ای از اشعار داعشی ها با مضامین عاشقانه، عارفانه، منفجرانه:
شب به گلستان تنها منفجرت بودم.. منفجرت بودم?

مکالمه بین دو تکفیری:
1-آخر هفته ای چیکاره ای؟
2-هیچی!
1-پس هماهنگ کن بریم منفجر شیم?

میگن رو دیوار کوچه تکفیری ها نوشتن:
لعنت بر پدر و مادر کسی که این جا منفجر شود!?

نه انقدرپاکم که رهایم کنی..

❤خداوندا!

نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی
و نه آنقدر بدم که رهایم کنی…

میان این دو گم شده ام
هم خودم و هم تو را آزار میدهم…
هر چه تلاش کردم نتوانستم
آنی شوم که تو میخواهی
و هرگز دوست ندارم
آنی شوم که تو رهایم کنی…

خدایا دستم به آسمانت نمیرسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن…?
?آمین یارب العالمین?

?دراین سحرهای قیمتی، همدیگه رو ازدعای خیر فراموش نکنیم

سکانس اول..

?سڪانس اول

دخترڪ شاید نمیداند و بدحجابے مے ڪند، توڪه میدانے نگاه نڪن

?سڪانس دوم

پسرڪ شاید نمیداند ونگاه میکند، تو ڪه میدانے خودت رابپوشان

پـے نوشٺ:

دخترجان! گناه تو،نگاه پسر را به دنبال دارد….

وپسرجان! نگاه تو ،ترویج مے دهداین بـے حجابـے را…

↙️هردوے شما مســـــئولید!!↘️

ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟؟؟

??فرض ڪن???حضرت مهدی(عج) به تو مهمان گردد❕

?ظاهرت هست چنانیڪه خجالت نڪشی؟
?باطنت هست پسندیده‌ی صاحب‌نظری؟

?خانه‌ات لایق او هست ڪه مهمان گردد؟
?لقمه‌ات درخور اوهست ڪه نزدش‌ببری؟

?پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت،
?داری آنقدر ڪه یڪ هدیه برایش ببری؟

?حاضری گوشی همراه تو را چڪ بڪند؟
?با چنین شرط ڪه‌در حافظه دستی‌نبری؟

?واقفی برعمل خویش تو بیش‌از دگران؟
?می‌توان گفت تو را شیعه إثنی عشری؟

توفقط مجنون بشو..

??فوق العاده زیبا

❣توفقـط مجنون بشو، لیلا تلافے میکند
زشت بودن را فقط زیبا تلافے میکند

❣نوڪرے ڪن غصہ ی روزےِ دنیارانخور
پس یقین ڪن حضرٺ مولا تلافے میکند

❣تو گدایـے ڪن فقط،اوزودحاجٺ میدهد
روزمحشر نہ…همین فردا تلافے میکند

❣یڪ قدم بردار،بهرِنوڪری وشڪ نکن
درمسیرزندگے"صدجا"تلافے میکند

❣حسرٺِ ڪرب وبلاداری؟دلٺ راقرص کن
اشڪ هایٺ رابہ یڪ امضاتلافے میکند

❣قطره ی اشڪے براے غربتش گر ریختے…
روز محشر حضرٺ زهرا تلافے میکند

?یڪ حَسن جان گفتم وصدبار،زهرا گفت"جان”
ذکرِ من را “مادرِآقا"تلافے میکند

دعایمان کنی راه بازمی شود. 

?مهدے جان،

دعایمان ڪنے راه باز میشود!

زمانـه، عجیب طوفانے است…

و نبودنـت
بر هجوم طوفان،دامن میزند!

تو دعایمان ڪنے

شاید جوانیمان، ما را تاخدا برساند..

?السلام علیڪ یا صاحب العصروالزمان

زمین هم نمیخوری..

?وقتـے که راه نمیروی، نمی دوی ؛

زمین هم نمیخوری واین” زمین نخوردن ” محصول سکون است نه مهارت!

?وقتـے که تصمیمی نمیگیری، کاری نمیکنی ؛
اشتباه هم نمیکنـے و این ” اشتباه نکردن” محصول انفعال است نه انتخاب !

?خوب بودن به این معنـے نیست که درهای تجربه را بر خود ببندی و فقط پرهیز کنی

?خوب بودن در انتخابهای ماست که معنا پیدا میکند .

خدای من. 

بخشی از وصیت نامه ی شهید
گرانقدر سردار حاج حسین همدانـے :

خـــــدای مــن …
این روز ها بیشتر حواست به من باشَــد …!!
می گویند بزرگــ ترین شکست از دست دادن
ایمان است !!
حواست باشد که من شکست نخورم من هنوزم هم تورا
به نام قاضی الحاجات می خوانم …
حتی اگرهمه التــماس هایم را نادیده بگیری ،
هنوز هم تورا ارحم الراحمین می دانم …
حتی اگر سخت بگیری هنوزم هم …تو همان
خدایی …?
اما من …
مگذار از دست بروم من امیدم به توست برای دلم

امن یجیب بخوان …امن یجیب بخوان تا
ارام گیرد این
قلــب ناآرام من…?

هرچه باداباد..

مثل کبریت کشیدن در باد
زندگی دشوار است
من خلاف جهت آب شنا کردن را
مثل یک معجزه باور دارم
آخرین دانه کبریتم را
میکشم در این باد
هرچه باداباد…

#سهراب_سپهری

خداخیلی بزرگه.

هیچڪس بی درد و غصّہ

و گرفتـاری نیست،

اما قشنگیـش به این ڪه

تو اوج غم لبخند بزنی

و ببیــنی خدا خیـلے بزرگــہ

بخشنده وگیرنده..

:
پدرم میگفت :
مردم دو دسته اند ؛
بخشنده و گیرنده

گیرنده ها بهتر می خورند
اما بخشندگان بهتر می خوابند….

مارلو_توماس

لطفا انسان تربیت کنیم.

✿:
٩٠ درصد اونایی که تو خانه سالمندان هستند بچه هاشون تحصیل کرده و موقعیت خوبی دارند …
پس لطفاً به جای دکتر و مهندس ،
انسان تربیت کنیم !

زحماتت نتیجه داداخر..

یدالله شهریاری:
‍ ?رقص موشک در آسمان با ما?

شعر #یدالله_شهریاری

بمناسبت سیلی انتقام سپاه پاسداران
به تروریست های تکفیری

برسد به روح دانشمند پارسا
پدر علم موشکی ایران

#سردار_شهید_حسن_طهرانی_مقدم

.
.
.
رحمت حق به روحت ای سردار
زحَماتت نتیجه داد آخر
رفتی و … تیغ ذوالفقارت رفت
زیر حلقوم دشمن کافر

بچه شیران پاسدار وطن
روز و شب پای کار آماده
سیلیِ انتقام را فورا
زده اند بعد حرف فرمانده

نه اسیر دو جرعه ی آبیم
نه فقیر دو لقمه ی نانیم
متحد بر علیه تحریمیم
مردم سربلند ایرانیم

سرفرازان کربلای پنج
ما دلیران جنگ دیروزیم
سرمان هم اگر ز تن برود
به ابوالفضل قسم که پیروزیم

این پیام از حوالی پاوه
برود تا بلندی جولان
غلطی گر کنید خواهد شد
خانه ی عنکبوتتان ویران

آتش این ترقه بازی ها
میدهد دودمانتان را دود
درس عبرت برایتان بشود
حاکمان خبیث آل سعود

ای ولیعهد خام و کله خراب
خاک ایران زمین بازی نیست
شیطنت گر کنید دفعه ی بعد
روی نقشه دگر حجازی نیست

نطفه ی فتنه با شما ؛ اما
قطع نسل حرامیان با ما
رقص شمشیر با شما ؛ عشق است
رقص موشک در آسمان با ما

#یدالله_شهریاری

بر داعش و داعشی
چه خارجیش
چه داخلیش ! لعنت ✊

هرکاری دلت خواست با ماکردی. 

حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در ‌منزل سردار شهید همدانی

موقع اذان و اقامه گفتنِ آقا، گویی “هانیه” در آغوش “پدربزرگ” جا خوش کرده! با محاسن آقا بازی می‌کند و حتی آنها را می‌کشد، دست روی لبهای آقا می‌کشد؛ آقا هم با لبخند مشغول اذان و اقامه خواندن هستند؛ تمام که می‌شود با خنده می‌گویند: «هر کار دلت خواست با ما کردی!»

سرهارابریدند..

درکربلا تحریم آب را زمانی برداشتند
که سرها را بریدند؛
خیمه ها را سوزاندند،
و اهل بیت را به اسارت بردند…

?ساده لوحی است
اگر برخی فکر میکنند یزیدیان زمان برای لغو تحریم ها به کمتر از این راضی هستند.
عرصه عاشورا به گستره تاریخ است. …

به جاش حال بابام روخوب کنید. 

خدایا نامه ام رو به دست امام حسین برسون ?? سلام امام حسین مهربون… من دختری کوچک هستم. پدرم جانباز موجی است… الان که دارم برای شما نامه می نویسم پدرم خوابیده آرومه آرومه. وقتایی که خوابه میام کنارش و باهاش حرف می زنم… امام حسین شنیدم رقیه ی کوچولوت به آسمون ها رفته می خوام بهتون بگم… من حاضرم دختر شما بشم… به جاش حال بابام رو خوب کنید از شما خواهش می کنم می دونم که خیلی مهربونید امام حسین.

نمی دانستم زمین خوردن باصورت اینقدردرددارد..

همسر یکی از جانبازهایی که دستشم یک مقدار مشکل پیدا کرده بود می گفت:یه بار همسرم توی حیاط ازروی ویلچر با صورت خورد زمین بعد که من دویدم وازروی زمین بلندش کردم دیدم داره مثل ابر بهارگریه میکنه..باتعجب بهش گفتم: حاجی شما تو این سالهای مجروحیت آخ نگفتی چی شده؟
گفت نمی دونستم زمین خوردن با صورت اینقدر درد داره… یا قمر بنی هاشم…

خودمان راپشت رهبرپنهان می کنیم..

وصیت نامه های شما را که زیر و رو کردم فقط

یک چیز را تکرار کرده اید

#پشتیبان_ولی_فقیه_باشید

ما هم هر کاری که انجام میدهیم به #پای_رهبری می گذاریم و

خودمان را #پشت رهبر پنهان میکنیم

منظور شما هم همین بود دیگر!مگر نه؟!

رفتن و دیدن ان جابخدایک خواب است..

ﮐــــــﺮﺑﻼﯾﯽ ﺷـــــﺪﻧــــﻢ ﺍﺯ ﮐﺮﻡ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺳﺖ

ﺭﻓـــــــﺘﻦ ﻭ ﺩﯾـــــــﺪﻥ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺨﺪﺍﯾﮏﺧﻮﺍﺏﺍﺳﺖ

ﺗـــــــﺎ ﻧــﺮﻓﺘﯽ ﺑﻪ ﺣــــﺮﻡ ﺣـﺎﺟﺖ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺍﺭﯼ

ﺩﺭﺩ ﺍﯾــﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﻭﺩﻟـــــﺖﺑﯽﺗﺎﺏﺍﺳﺖ

?ﺍﻟﺴﻼﻡﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ?

اللهم ارزقنا حرم حرم حرم???

حکایت گنجشکی که با خداقهربود..

???????
حکایت گنجشکی که با خدا قهر بود

روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت.⭐️

فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:⭐️
می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.⭐️

و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.⭐️ فرشتگان چشم به لب هایش دوختند …⭐️
گنجشک هیچ نگفت … و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.⭐️

گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.⭐️
تو همان را هم از من گرفتی.⭐️
این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟⭐️
لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟؟؟⭐️

و سنگینی بغضی راه کلامش را بست …⭐️

سکوتی در عرش طنین انداخت.⭐️
فرشتگان همه سر به زیر انداختند.⭐️

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود.⭐️
باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند.⭐️
آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.⭐️

گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود…⭐️
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی!⭐️

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت …⭐️
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد …

قرآن کریم / سوره بقره / آیه 216
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا می داند، و شما نمی دانی.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل..✏
مطیع نفس شیطانی چه حاصل..✏
بود قدر تو افزون از ملائک ..✏
تو قدر خود نمی دانی چه حاصل..✏

??????

روزی سال من خسته...

❁﷽❁

شش_سحـر مانـده
ڪه از این #رمضـان ڪم بشود
روزےِ سـالِ منِ خستہ
فراهـم بشـود

بہ حسـابِ دلِ مشـتـاقُ
پُـر از تـابُ تـبـم

#95سحـر_مانـده

#محرم بشـود

دسٺ‌مارابہ‌محرم‌برسانیدفقط?

لحظه های بی قراری ودل گرفتگی..

استاد پناهیان…

? لحظه‌های ناب زندگی…

لحظه‌های بی‌قراری و دل‌گرفتگی، لحظه‌های ناب زندگی انسان است؛ شاید خدا می‌خواهد در این لحظه‌ها که ارتباط تو با دیگران به هر دلیلی قطع می‌شود، خود را به تو نشان دهد و ارتباط عمیقی بین تو و خدا ایجاد کند. این لحظه‌ها را از دست ندهیم، از آن فرار نکنیم، دل‌گرفتگی یعنی دل ما از همه خسته شده و خدا را می‌خواهد.

شگرداقتصادی ملانصرالدین..

?شگرد اقتصادی ملا نصرالدین…

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند. ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام.

«اگر کاری که می کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.»

ایا شده لحظه ای برمن تسلط بیابی؟؟

حضرت یحیی(ع) به شیطان گفت:

آیا شده است که لحظه ای بر من تسلط یابی؟
 شیطان پاسخ داد:

 نه، ولی در تو خصلتی است که

 من دوست دارم و مایه تعجب من است.
یحیی(ع) گفت: آن چیست؟
 گفت: 

تو آدم پرخوری هستی، 

پس هنگامی که غذا می‌خوری 

و افطار می‌کنی سنگین می‌شوی

 و همین امر باعث می‌شود که 

از قسمتی از نمازی مستحبی

 و شب زنده‌داری باز بمانی.
 یحیی(ع) گفت: 

من با خدا عهد می‌بندم که

 از این پس غذای سیر نخورم 

تا خدا را ملاقات کنم.
 شیطان نیز گفت:

 من هم با خدا عهد می‌بندم که

 هرگز مسلمانی را نصیحت نکنم.
سپس شیطان خارج شد و بعد از این جریان به سوی او بازنگشت.

اولین سیلی خدا..

?آقای قرائتے:
✨خداوند به انسان دستورداد
گندم نخور وقتے خورد..
اولین سیلےخداوند به اوبرهنه شدنش بود،
?این نشان میدهد ڪه:
?رها ڪردن لباس
“سیلے خداست” نه تمدن

باهیچ عقلی جور درنمی اید..

​من یڪ چادرے هستم?
اگر پوشش من در گرماے تابستان☀️

از نظر تو دیوانگے است?
مطمئن باش☝️

پوشش تو نیز در سرماے زمستان☃❄️

با هیچ عقلے جور در نمے آید….?
ڪلیڪ ڪنید↩️

اربعین پای پیاده..

#سحر_بیست_وسوم

بنویس امضا? ڪن
اربعیـن پـاے پیـاده

#حـرم_ثارالله?

گریہ ڪن هاے? حسین،
من همہ را بخشیدم✋
بہ ترڪ هاے
لـب خشڪ #اباعبدالله?

#بالحسین‌الهی‌العفو

می خواهم بسوزم..

?⭐️?
◼️ شب قدر

«میخــواهـَـم بِســـوزم
سوختـــن حَیــــاتِ مــَن است
مَن آن شُعله را که به قَلبَم آتش میزَنَد مُقَدَس میشُمارَم؛
مــَن آن شــَب کـه سَرتاپاے وجــودم میسوزَد و همــه آلایش هاے مادے و معنوے خاکستر میشود، شــَب قَدر میخوانــَم
و همــه حیاتَــم را فــداے یک شب قَدر میــکنم.»

?شهید مصطفی چمران?

توصیه ام اخلاص بود..

بخونین خیلی جالبه..از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!

اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین…
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی…
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم…
??
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا…
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم…
??
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی…
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم…
??
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه…
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!

#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم…
??
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران…
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار…
حضورم را متوجه اش نکردم!

#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم…
??
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی…
هیبت خاصی داشت…
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل
کم آوردم…
گذشتم..
??
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی…
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!

#ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم…
??
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند…
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند…
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب…
??
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان…
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت…
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد…
..
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت…

#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید

✋❤️اللهم عجل لولیک الفرج

پسرمن مثل..

?پسر من مثل همه پسرهای کلاس دومی، روزهای زوج میخواهد خلبان شود و روزهای فرد دکتر.جمعه ها هم مهندس می شود.
اما امروز که چهارشنبه است و تروریستها را از تلویزیون دیده؛میخواهد نیروی امنیتی شود تا برادر کوچکترش از چیزی نترسد.
پسرم از بعدازظهر تا اخبار ساعت 9 نیروی امنیتی بود با کلاش پلاستیکی در دست و پیراهنی روی شلوار و چیزی مثل جلیقه ضد گلوله بر تن. ?
اما در اخبار تکه ای از سخنرانی آقا را پخش کرد که فرمود: این حوادث نشان داد اگر جمهوری اسلامی در آن نقطه ای که مرکز اصلی این فتنه هاست، ایستادگی نمی کرد؛ ما تا حالا گرفتاریهای زیادی از این ناحیه داشتیم…
از ساعت 9 پسرم می خواهد مدافع حرم شود. جلیقه ضد گلوله را درآورده و #سربند یا زینب بسته است تا مادرش از چیزی نترسد.
یاعلی مدد!

نفهمیدن که تو این سرزمین رسمه:

#هزاران_مرد_با_افتادن_یک_مرد_پا_می‌شن

اولین سیلی خدا..

?آقای قرائتے:
✨خداوند به انسان دستورداد
گندم نخور وقتے خورد..
اولین سیلےخداوند به اوبرهنه شدنش بود،
?این نشان میدهد ڪه:
?رها ڪردن لباس
“سیلے خداست” نه تمدن

تاوقتی به خداپشت کرده باشی...

#تلنگر

❕حـکایـت مـا و خـدا …

?دانشجویی به استادش گفت:
استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم

‼️و تا وقتی خدا را نبینم
آن را عبادت نمی کنم.

?استاد به انتهای کلاس رفت
و به آن دانشجو گفت :
آیا مرا می بینی؟

⚠️دانشجو پاسخ داد :
نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد
مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت :
❌تا وقتی به خدا
پشت کرده باشی او را نخواهی دید !

گاهی دنیا ونامردی هایش...

خدایا
گاهی دنیا ونامرادی هایش
دلم رابه دردمی‌آورد
امابرق امیدبه تو
ازچشمانم نمی‌رود
خوب می‌دانم
هوای دلم را داری
وقتی تو را دارم،غمی نیست?

چرا صدقه ده برابر؟؟؟؟

پیامبر اعظم(ص):
وارد بهشت شدم، دیدم بر در آن نوشته است: ثواب صدقه، ده برابر است و قرض هجده برابر.
گفتم: اى جبرئیل! چرا صدقه ده برابر و قرض هجده برابر است؟
گفت:
زیرا صدقه به دست نیازمند و بى نیاز مى رسد،
امّا قرض جز به دست کسى که به آن نیاز دارد، نمى رسد.

?کنز العمّال، ح 15373?

من تمام زندگی ام رابا اطمینان....

?به برگ نگاه کن …
وقتی داخل جوی آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و می‌رود …

?من تمام زندگی‌ام را با اطمینان ،
به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده‌ام …

?چون می دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور حضرت دوست دارد پس از افت و خیزهایش هرگز دل‌نگران نمی‌شوم.

?من
آرامش برگ را دوست دارم …
چون برایم ایمان و توکل راستین را یادآوری میکند…

شبی خواب امیرکبیررادیدم.

? باشد تا در قیامت جبران کنیم‼️

?آیت الله اراکی:

?شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم آیا چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر

?سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه

?با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟

?با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم :

?میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود!

?از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:

?به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

بادقت بخوان.

خواهر من با دقت بخوان!
خواهر من!
وقتی تو پای نوشته های من شکلک می زنی
من دقیقا یک نفر را تصور می کنم که سرش را کج کرده خیره شده به من و دارد لبخند می زند!
وقتی می نویسی: مچکرم!
من یک نفر را تصور می کنم که عین بچه ها لوس می شود و دلنشین لبخند می زند!
و با صدای نازک تشکرش را می ریزد توی قلب من.
من همیشه قبل از این که مطالبت را بخوانم صدایت را می شنوم که دارد رو به دوربین می گوید سیب و بعد هم ریسه می رود.
من مریض نیستم! حتی قوه ی خیالم هم بالا نیست!
من پسرم… و تو دختر…!
من آهنم و تو آهن ربا!
من آتشم و تو پنبه!
یادت نرود
خصوصی ترین رفتارت را عمومی نکنی
خواهرم ❗️یادت بماند با نامحرم فاصله ات را حفظ کنی..
چه نیازی به ارسال شکلک داری که حتما طرف مقابلت حالت چهره تو را درک کند.
یادت بماند شکلک ها برای روابط صمیمانه طراحی شده اند!!!
دوستش می گفت:توی مدتی که عراق بود وقتی می‌خواست به کربلا برود روی صورتش چفیه می‌انداخت و می‌گفت:
اگر به نامحرم نگاه کنی راه شهادت بسته می‌شود.شهیدهادی ذوالفقاری
خوش به حالشان این ها کجا هستند و ما کجاییم…
خواهرم…
امیدوارم…
ابوالحسن محمدزاده

بعضی از پل هاازادم بود

‍ ‍ تا حالا چند نوع پل دیدین❓
چوبی، آهنی،بتنی❓❓❓
توی جبهه جنس بعضی #پلها از #آدم بود?
رزمنده ها خودشونو می انداختن روی #سیم_خاردار تا بقیه از روشون رد بشند…?

#خارها آروم آروم توی بدنشون فرو می رفت و اونها به جای آخ . . .
به جای داد . . .

فقط آروم می گفتن . . .

#یا_زهــــــــــرا_سلام_الله_علیها

حق اوهم دیدن امام زمانش است.

چنددقیقه تفکرکنیم.

? برخی میگویند گناه من مال من است .

با دیگران کاری ندارد

مرا در قبر خودم دفن میکنند نه دیگری

میگویند دلم میخواهد با این تیپ بیام بیرون

دلم میخواد فلان فیلمو ببینم

دلم میخواد فلان گناه رو بکنم

? اما باید بدانید گناه شما نه تنها حق الله

است که حق الناس هم هست

⛔️ ظهور امام زمان به خاطر گناه من

و شما عقب می افتد . ?

❌ حالا ایا با گناهمان ? حق کسی

را که به شوق دیدار امام زمان گناه نمیکند ?

را پایمال نکردیم ؟

❌ ایا حق یک مومن را نخورده ایم⁉️

? حق او ظهور امام زمانش است

اما ما با? گناهانمان ظهور را عقب انداختیم ?

‼️ ? کمی مراقب اعمالمان باشیم…❌

امیددرزندگی معجزه می کند.

?معجـزه ی امیـد

سربازان از پیروزی در جنگ ناامید بودند.

فرمانده به آنها گفت:
سکه را بالا می اندازم، اگر شیر شد پیروز می شویم و اگر خط شود شکست
می خوریم.

سکه شیر آمد و شادی سربازان به هوا برخاست!
آنها به جنگ رفتند و بر دشمن پیروز شدند.

فردای آن روز فرمانده سکه را به آنها نشان داد، هر دو طرف سکه شیر بود!

✨امید در زندگی معجزه می کند

اثارگناه..

☘آن کس که خود سیر خورده است، دیگر بوی سیر را، نه از خود و نه از دیگران، احساس نمی کند. کسانی این بوی سیر را احساس خواهند کرد که خود سیر نخورده باشند.

گناه نیز بوی بدی دارد که خود گناهکاران به علت ارتکاب گناه، آن بو را احساس نمی کنند؛ اما آن ها که مرتکب گناه نمی شوند کاملاً بوی نا مطبوع آن را استشمام می کنند.
??????

توصیه ام اخلاص بود..

بخونین خیلی جالبه..از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!

اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین…
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی…
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم…
??
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا…
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم…
??
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی…
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم…
??
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه…
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!

#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم…
??
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران…
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار…
حضورم را متوجه اش نکردم!

#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم…
??
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی…
هیبت خاصی داشت…
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل
کم آوردم…
گذشتم..
??
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی…
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!

#ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم…
??
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند…
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند…
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب…
??
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان…
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت…
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد…
..
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت…

#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید

✋❤️اللهم عجل لولیک الفرج

خداوندادوچیزراازمن بگیر

خداوندا!
دو چیز را از من بگیر:
خودمحوری و غرور
که اولے داشته هایم را از من مےگیرد
و دومے پاکے ام را…

پروردگارا!
دو چیز را در درونم ارتقا ببخش:
ایمان و صبر
که اولے داشته هایم را بیشتر مےکند
و دومے نداشته هایم را به من نزدیک مےکند.

خدایا!
کمکم کن که به دو چیز مبتلا نگردم:
فراموشے و ناسپاسے
که اولے پاکے جسم را از من مےگیرد
و دومے آرامش راازمن می گیرد..

هنگام دعا دودست خودرابالاببرید.

?✨آیت الله مجتهدی تهرانے (ره):

شخصی هنگام دعا کردن یک دستش✋ بلند بود با دست دیگرش دکمه اش را می بست

?شب خواب دیده بود که از آن دستش که بالا گرفته بود نور ساطع است اما این دستش که مشغول دکمه بستن بوده تاریک بود

✨هنگام دعا هر دو دست را بلند کنید وتا می توانید دست هایتان را دراز کنید

✅چون همین دست دراز کردن سبب جاری شدن اشکتان میشود و خداوند هم دعایتان را اجابت میکند

ای گل نرگس..

رویای شیرین
ای گل نرگس ! مولای من
امروز که از خواب برخواستم خورشید از غرب طلوع کرده است انگار
آسمان آبی تر از همیشه و خورشید درخشان تر از پیش است …
دیگر خبری از آلودگی و غبار غم در چهره ی کائنات دیده نمی شود !!
چه شده است مگر؟
عجیب است امروز صدای گریه کودک همسایه که از گرسنگی و کتک همیشه می نالید نمی آید …صدای خنده اش کر کننده ترین موسیقی شیرین دنیا شده است !!
ماهی قرمز کوچک حوضمان گویی قرص نشاط اور خورده است که برخلاف همیشه اینگونه زیبا با ملودی قهقهه کودک در آب می رقصد…
در حیاطمان را که باز می کنم بوی اسپند مشامم را نوازش می دهد …ان طرف خیابان شیرینی می دهند و آویزهای یامهدی ادرکنی از هر طرف دیده می شوند . مگر عید است ؟ نکند ولادت امام زمان است؟!!
سال های پیش که اینگونه نبود مردم طبق معمول در خواب زمستانی مشکلات زندگی به سر می بردند …
به خانه بر می گردم و صدای خبرنگار را از تلویزیون می شنوم که میگوید : مردم عزیز ، مسلمین جهان امروز در تاریخ ….. در خانه خدا حجت عالم ، صاحب الزمان ، حضرت مهدی ظهور کرد!!!
مرا گویی از ناباوری نزدیک بود از هوش بروم که ….
مادرم صدایم زد
“مادر بگذار کمی بیشتر بخوابم ، فقط چند لحظه ….”

همه به تومحرمند.

تصویرت را گذاشته ای توی فضای مجازی…?
به قول خودت خشکــــِ مذهبــــ نیستی….?

اتفاقا،
با حجاب هم گذاشته ای…?
بیشتر از خیابان هم رو گرفته ای
زیر عکست مینویسند:
“ماشالله!!!”

مینویسند: “چقدر بهت میاد”
میگویند: “چقدر خوشگل و ناز شدی"…
حتی مردان عرب هم میگویند جمیلٌ و….
اما …
یادت نرود!!!!

بخدا پسر رهگذر و مزاحم توی خیابان هم همین را میگوید…

آنجــــــا،
احتمال 90 درصد حیا میکنی…
روی بر میگردانی…
بی محلی میکنی
و

اینجــــــا،

میگویی: متشکرم…مرسی…چشماتون قشنگ میبینه و….

نمیدانم…?
حیای خود را باخته ای
یا
همه به تو محرمند …?

وابسته به خداشوید.

? بزرگی گفت : وابسته به خدا شوید .
پرسیدم : چه جوری ؟

گفت : چه جوری وابسته به یه نفر میشی ؟
گفتم : وقتی زیاد باهاش حرف می زنم
زیاد میرم و میام .
گفت : آفرین .
زیاد با خدا حرف بزن
زیاد با خدا رفت و آمد کن …!
بزرگی می گفت:
وقتی دلت با خداست،
بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند…
وقتی توکلت با خداست،
بگذار هر چقدر می خواهند با تو بی انصافی کنند…
وقتی امیدت با خداست،
بگذار هر چقدر می خواهند نا امیدت کنند…
وقتی یارت خداست،
بگذار هر چقدر می خواهند نارفیق شوند…

همیشه با خدا بمان…

حتی یک تفکرمنفی هم می تواند..

?✨شیخ رجبعلے خیاط تعریف می کند:
?✨اندیشه مکروهے در ذهنم گذشت
بلافاصله استغفار کردم و به راهم ادامه دادم.
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از کنارم می‌گذشتند.
ناگاه یکی از شترها لگدی انداخت که اگر خود را کنار نمی‌کشیدم، خطرناک بود.
به مسجد رفتم و فکر می‌کردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود…!؟
در عالم معنا گفتند:
?✨شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
گفتم: اما من که خطایی انجام ندادم…
?✨گفتند: لگد شتر هم که به تو نخورد…!
☆قانون کارما در کائنات جریان دارد…حتی یک تفکر منفی می تواند تاثیری منفی ایجاد کند.

انگار که انگارامام زمان غایب است.

❗️انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است❗️

⭕ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :

یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟

ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:” آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند.

انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!” و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم.

داستانی مطالعه کردم..

تلنگر به خودمان

امروز داستانی مطالعه می کردم که مرا به فکر فرو برد و تلنگری در ذهنم بود داستان این طوری شروع می شد :
بچه که بودم عموم برام یه کتونی خرید که سفید بود، با بندای مشکی. عاشقش بودم!
آخه مامانم هیچ وقت برام کفش سفید نمی خرید؛ می گفت زود کثیف میشه.
ولی این وسط یه مشکلی بود؛ دو سایز برام بزرگ بود.
مامانم گذاشتش تو انباری، گفت یکم که بزرگ تر شدی بپوشش.
خلاصه دو سال گذشت! مامانم گفت فکر کنم دیگه اندازت شده.
آنقدر ذوق داشتم واسه پوشیدنش که داشتم بال درمیاوردم! آخه تو کل این دو سال، هر کفشی می خریدم با خودم می گفتم عمرا به اون کتونی سفیده نمیرسه!
رفت و از انباری آوردش بیرون، با ذوق در جعبه رو باز کردم، ولی خشکم زد!
اصن اونی نبود که فکر می کردم!
یعنی تو کل این دو سال آنقدر واسه خودم بزرگش کرده بودم که قیافه ی واقعیشو یادم رفته بود!
با خودم گفتم این بود اون کفشی که به خاطرش رو همه ی کفشا عیب می گذاشتم؟!
این بود اون کفشی که به عشقه این که بپوشمش این همه منتظر موندم؟
یکم فکر کردم، دیدم همیشه همینه!
ما همیشه دنبال چیزی هستیم که بهش برسیم و وقتی می رسیم می بینیم ارزش این همه انتظار را نداشت.
یک سری چیزها رو، یک سری آدم هارو آنقدر تو ذهنمون بزرگشون می کنیم که واقعیتشونو فراموش می کنیم، ولی وقتی باهاشون دوباره رو به رو بشیم، تازه می فهمیم اصلا ارزش نداشتند که این همه وقت، فکرمونو مشغولشون کردیم…!
ما به همه چیز فکر می کنیم و افکارمان مادی گرا شده است…
ای کاش روزی همه ذهن ها به چیز مهم تری فکر کند که ارزش انتظار را داشته باشد…
خدا ، امام زمان (عج) ، تقوا ، زندگی اسلامی و…
به امید زندگی پر از معنویت…
ابوالحسن محمدزاده

حر هم که باشی.

حرّ
هم که باشی
راه رابرحُسین (ع) هم که بسته باشی
وقتی که برگردی
وقتی که قصدِ همراهیِ حسین(ع) کنی
ندا خواهد آمد
اِرفَع رأسَک
سرت را بالا بگیر.
مولا جان مابرگشته ایم نظری کن

حجابت که زینبی باشد.

حِـجـابـَتـ کِـه زِیـنَـبـی بـاشَـــد نـا خــودآگـــاهـ یــاوَرِ حُـسِـــیـن خــواهـــی شُــــد،

خـــواهَــــرَم گَـــرچِــه نمــی تـوانــی مُـــدافِــعِ حـَـــرَمِ بـانـــو بـاشـــی ، مُــدافِـــعِ چـــادُرَش بــاش…

?
شَهیــد عَـبـــدُاللــه مَحــمــودی:
خـواهـَــرَم سـیـاهـی چــادُری کـِه تــو را احــاطـه کَـردهـ اســت از سُــرخــی خــون مَــن کـوبَـنــده تَــر اســت.

هفت خصلت رادراوقرارمی دهد.

خبر خبرخوب..
‍?‍ پــــاداش روزه ?‍

از محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال شد پاداش کسی که روزه بگیرد چیست؟حضرت فرمودند:

«هر مؤمنی که ماه رمضان را روزه بگیرد و آن را تقدیم به خدا کند ، خداوند هفت خصلت را در او قرار می دهد:

1⃣ مال حرام را از جسمش می زداید.
2⃣به رحمت الهی تقرب می یابد.
3⃣ کفاره اشتباه پدرش آدم علیه السلام را داده است.
4⃣ خداوند، شدت و سختی های مرگ را بر او آسان سازد.
5⃣ از گرسنگی و تشنگی در روز قیامت، در امان می ماند.
6⃣ وارد بهشت می شود و از وارد شدن به آتش جهنم مصون می ماند.
7⃣ خداوند او را از میوه های بهشتی بهره مند می سازد

??منبع
تفسیر شریف البرهان، مرحوم علامه بحرانی

سرنوشت بنی صدر

? سرنوشت بنی صدر

‏امیدوارم سرنوشت کسی که گفت #هسته_ای را میدهم تا بهانه را از دست دشمن بگیرم؛ مانند کسی نشود که گفت #زمین را به دشمن میدهم تا زمان را بگیرم!

“امیر حسین ثابتی”

دیر گاهی است گلو بغض.

فدایی ولایت منتظر شهادت:
‍ ???دیرگاهیست گلو بغض مکرر دارد
چند روزیست قلم حالت نشتر دارد

کوفیان داعیه ی مسجد و منبر دارند
عمر سعد زمان٬ وسوسه ی زر دارد

یادمان هست٬ اجداد شما٬کرب بلا
شیعه از تیغ شما داغ به پیکر دارد

بی سبب نیست که از شام٬ عراق آمده اید
حضرت عمه ی سادات٬ برادر دارد

و شما کمتر از آنید٬ حسین تیغ کشد
کمتر از آنکه علمدار علم بردارد

ما جوانان بنی فاطمی اربابیم
بی حیا!عمه ی ما مالک اشتر دارد

ایل ما ایل عجم هاست که یک کودک ما جگری با جگر شیر برابر دارد

اینکه ما دست به شمشیر و زره ایستادیم سبب این است که این طایفه رهبر دارد

نه عراق است و نه سوریه خیالت راحت کشور ضامن آهوست،بزرگتر دارد

وای اگر گرد و غباری به حرم بنشیند
تیغ ما شوق، به انداختن سر دارد

باید این شهر به آرامش خود برگردد
که شب جمعه حرم روضه ی مادر دارد???

سوختن حیات من است.

فدایی ولایت منتظر شهادت:
?⭐️?
◼️ شب قدر

«میخــواهـَـم بِســـوزم
سوختـــن حَیــــاتِ مــَن است
مَن آن شُعله را که به قَلبَم آتش میزَنَد مُقَدَس میشُمارَم؛
مــَن آن شــَب کـه سَرتاپاے وجــودم میسوزَد و همــه آلایش هاے مادے و معنوے خاکستر میشود، شــَب قَدر میخوانــَم
و همــه حیاتَــم را فــداے یک شب قَدر میــکنم.»

?شهید مصطفی چمران?

بر دل گل دسته ها

#یا_ابا_عبدالله_ع?

?گوشِ جانَـم را سِپُردَم
بَر دلِ گلدستــہ ها …❤️

?موقعِ اِفطار،هَرشَبـــ
اَزخُداخواهَـم تـورا …❤️

#اللهم_الرزقنا_حرم

اربعین پای پیاده.

#سحر_بیست_وسوم

بنویس امضا? ڪن
اربعیـن پـاے پیـاده

#حـرم_ثارالله?

گریہ ڪن هاے? حسین،
من همہ را بخشیدم✋
بہ ترڪ هاے
لـب خشڪ #اباعبدالله?

#بالحسین‌الهی‌العفو

کمرم راشکسته اند

باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند

بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند

هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند

هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند

حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دور و برم را شکسته اند

گل های قاصدک خبرم را نمی برند

پای همیشه ی سفرم را شکسته اند

حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو

با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند.

چقدر دوست دارم

چقدر دوست دارم که یکیو داشته باشم،
ماله خود خودم،
یکی که نگرانم باشه،
یکی که براش مهم باشم…
یکی که مثل تو پشتمو خالی نکنه…
دلم یکی میخواد که وقتی بهش خوبی میکنم فکر نکنه محتاجشم،
کسی که جواب محبتامو با محبت بده…
دلم کسی رو میخواد که بتونم بهش ببالم…
دلم کسی رو میخواد که جلو دیگران با افتخار بگم این ماله منه،
این دنیای منه…
دلم این روزا یه مرهم،یه دوست داشتن واقعی میخواد…
یکی که رفیق باشه،
یکی که دستاشو بگیرمو با هم یه عالمه قدم بزنیم…
دلم یه دوست داشتن میخواد

استادی داشتم

استاد فاطمی نیا

استادی داشتم که از اولیاء خدا و بسیار مرد بزرگی بود ، خدمت امام زمان علیه السلام رسیده بود.
ایشان می فرمود زمانی که قراراست خیری به انسان برسد، شیطان به هر طریق ممکن تلاش میکند مانع رسیدن آن خیر شود.
برای مثال شب قدر میخواهی دعا کنی ، سریع ظاهر میشود و میگوید برای چه دعا میکنی!؟
مگر تا به حال دعاهایت مستجاب شده است!؟
اینها وسوسه های شیطان است و نباید به آن ترتیب اثرداده شود
گفته شد کسی که دعا میکند دست خالی برنمیگردد و بالاخره چیزی در کاسه او میریزند.

یادداشت...

منتظران حضرت:
?یادداشت استاد پناهیان در آستانۀ آخرین شب قدر سال 96

بسم الله الرحمن الرحیم
? مرتبه‌ای از اخلاص، همین است که شب 23 را تنها به قصد دعا برای فرج احیاء بگیریم.
ذکر استغفار و دیگر حاجات عیبی ندارد،
ولی وقتی برای احیاء از خانه خارج می‌شویم، یا وقتی بر سر سجاده قرار می‌گیریم، نیت اصلی خود را دعا برای فرج قرار دهیم. آنگاه تفاوت را احساس خواهیم کرد.
حقیقت این است که ما به نبودن او عادت کرده‌ایم، چون دربارۀ عظمت فرج و فجایع غائب بودن او و محروم بودن جهان از حاکمیت او کمتر اندیشیده‌ایم.
اشک ریختن برای تمنای فرج، نیاز به اندیشه دارد.
اگر شب قدر نتوانیم به اوج اندیشه برای درک ضرورت ظهور برسیم، هیچگاه نخواهیم توانست.
? التماس دعا برای فرج.
? علیرضا پناهیان-22 رمضان 96

اقای روحانی وتحریف تاریخ

?آقای روحانی و تحریف تاریخ

?آقای روحانی پس از فهمیدن درس مذاکره از شب عاشورا ، حالا هم فرموده اند که ولایت و حکومت در اسلام به انتخاب مردم است و امیرالمؤمنین به رای مردم در انتخاب خلفا تمکین کرد

?صرفا جهت اطلاع آقای حقوقدان ، ما در نظام سیاسی شیعه، دو کلمه ی مقبولیت و مشروعیت داریم . مقبولیت امری مردمی و به عهده ی مردم و مشروعیت امری الهی و براساس دستور خداوند است . امام علی(ع) در دوره ی خلفا ، مشروعیت و ولایت دارند ولی مقبولیت برای حاکمیت ندارند . اگر کمی مطالعه بفرمایند فرق بین این دو را شاید بفهمند . البته می توانند از دانشجویان ترم های اول کارشناسی سیاسی هم بپرسند

?امام علی(ع) در روز غدیر بعنوان ولی جامعه از طرف خداوند انتخاب شدند ؛ ولی چون مردم به نظر الهی تمکین نکردند “خار در چشم و استخوان در گلو ” مجبور به سکوت شدند. البته سعی کردند که نظر مردم را تغییر دهند ولی با حمله به خانه ی حضرت فاطمه(س) و عدم همراهی مردم ، سکوت اجباری را پذیرفتند

?آقای آشنا گفتند “اکانت اینستاگرامتان را به کسی ندهید که بعدا برایتان ایجاد مشکل کند” ظاهرا وضع میرزابنویس هایِ سخنرانیِ آقای روحانی هم به همین نحو است .

?شاید هم آقای روحانی برای فرار از فشار تحریم های جدید علیه ایران، می خواهند کمی موج سواری کنند ، شاید ?ربیعی

روزی که درزیرخاک..

ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﺪ

ﻓﻘﻂ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪ !

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ …!

امان ازدل زینب

زینب امشب
شام غریبان پدر دارد..
یادش حتماً
بہ شام غریبان مادر است…

اما امشب،
در میان محارم
شام غریبان گرفتہ‌است

لا یوم ڪیوم زینب در غربت …

⛔️امان از دل زینب
در شام غریبان ڪربلا..

وقتی مسلمانی به نمازمی ایستد.

?خــــزان گـنـــاهـــــان

#سلمان می‌گوید
✍زیر سایه درختی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) بودیم.آن حضرت شاخه‌ای را گرفت و تکان داد.برگهایی از آن بر زمین ریخت.بعد فرمود: نمی پرسید که چرا چنین کردم؟گفتیم: بفرمایید.

#فرمود

✍هنگامی که مسلمانی به نماز می‌ایستد گناهانش مانند برگ‌های این درخت بر #زمین می‌ریزد

? وسائل الشیعه،ج4ص30

کسی که دعا می کند دست خالی برنمیگردد

استاد فاطمی نیا

استادی داشتم که از اولیاء خدا و بسیار مرد بزرگی بود ، خدمت امام زمان علیه السلام رسیده بود.
ایشان می فرمود زمانی که قراراست خیری به انسان برسد، شیطان به هر طریق ممکن تلاش میکند مانع رسیدن آن خیر شود.
برای مثال شب قدر میخواهی دعا کنی ، سریع ظاهر میشود و میگوید برای چه دعا میکنی!؟
مگر تا به حال دعاهایت مستجاب شده است!؟
اینها وسوسه های شیطان است و نباید به آن ترتیب اثرداده شود
گفته شد کسی که دعا میکند دست خالی برنمیگردد و بالاخره چیزی در کاسه او میریزند.

تتهاشامپوی موجود.

طولانیه اما زیباست بخونید??

?نشانه های قحطی در ایران

اوایل دهه شصت تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.
تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می کردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یک عدد صورتی رنگش که رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی کیف می کردیم.

سس مایونز کالایی لوکس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شکلاتی یام یام تنها دلخوشی کودکی بود.

صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت!
بگو مگو ها سر کپسول گاز که با کامیون در محله ها توزیع می شد، خالی کردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب.
جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی …

نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پوشیدن کفش آدیداس یک رویا بود.

همه اینها بود، بمب هم بود و موشک و شهید و … اما کسی از قحطی صحبت نمی کرد

یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری کمک های مردمی وارد کوچه می شد بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود.
همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود.

و اما امروز…

امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوکس خارجی در هر محله و گوشه کناری به چشم می خورند
و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست.
از انواع شکلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت و …

داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا تا
بستنی با روکش طلا !

و حال، این تن های فربه، تکیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت از شنیدن کلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم.
مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید!
مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!
صورت های دستکاری شده
جراحی های بیهوده
دلهای اجاره ای

متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له کردن دیگران سیری ناپذیر شده است .
ورشکسته شدن انتشارات،
تعطیلی مراکز ادبی فرهنگی و هنری برایمان مهم نیست
ولی از گران شدن ادکلن مورد علاقه مان سخت نگرانیم!
می شود کتابها نوشت…
خلاصه اینکه این روزها
لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم

فقط کافیست یک ذرّه احساس کنیم که یکى مخالف نظر ماست آنوقت چنان نابودش می کنیم که انگار هیچ خدایی رو بنده نیستیم

قحطی امروز که ما ایرانیان در این روزگاران آن را به وضوح لمس می کنیم : قحطى اخلاق است!
قحطی همدلیست! قحطى رفاقت است! قحطی عشق است! قحطی انسانیت است

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻤﺎﻥ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻓﻬﻢ ﺍﺳﺖ!
ببار ای آگاهی…

شش ساله که..

بخونین جالبه.

? روزه قضا

شهید سردار مهدی زین الدین

چند روز قبل از شهادتش، از سردشت مےرفتیم باختران بین حرف هایش گفت: « بچه ها! من دویست روز روزه بدهڪارم» تعجب ڪردیم!!!

گفت : « شش ساله هیچ جا ده روز نموندم کہ قصد روزه ڪنم. »

وقتے خبر رسید شهیـد شده، توی حسینیه انگار زلزلہ شد. ڪسے نمےتوانست جلوے بچہ ها را بگیرد توے سر و سینہ شان مےزدند. چند نفر بےحال شدند و روے دست بردندشان آخر مراسم عزاداری، آقای صادقے گفت: « شهیـد، بہ من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه ی قضا داره ڪے حاضره براش این روزه ها رو بگیره؟ »

همہ بلند شدند نفرے یک روز هم روزه مےگرفتند، مےشد ده هزار روز…

? یادگاران، جلد ده، ص 94

وحشت آن رادارد.

این ترک خورده دلم?
وحشت آن را دارد…
که بمیرد و نبیند ?
پسر زهرا(س) را…

?اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ?

خداکند که نیاید..

✍خدا ڪند ڪه نیاید…

خداڪند ڪه نیاید آن روز ڪه “مردانِ” سرزمینِ من…

⏮ “غیرتے” عاریه به دوش بکشنـداز “پدران” خود وچشم چرانے را به “ارث” بگذارند براے فرزندانِ خویش !!!

#⃣خدا ڪند ڪه نیاید آن روز ڪه امام زمانم بیاید وببیند…

حیاے گم شده ی زنان

و

غیرتِ عاریه مردان سرزمینم را…

و…

خداڪند…

خداڪند نیامده باشد این روزها !!!!

مبادادرغفلت بمیرید..

?مردان بی ادعـا

اے جوانان !

مبــادا در غفـلت بمیـرید
ڪہ
علے(ع) در ?محراب عبادت
شهید شد.

مبـادا در رختخواب
بمیـرید ڪہ امــام حسین(ع)
در ?میدان نبرد
شهید شد

?شهید ابراهیم نجاتے

موقع نمازو افطاره دعـا برای ظهـور امام زمان(عج) یادمـون نره?

این انقلابی که...

✹﷽✹

ما می رویم…

این شما

و این انقلابی کہ
خون ما
خون بهایش شد..

زمان غریبے است ..

راه شهدا خلوت است..

وبزرگراهایشان پرترافیک..✨

توخدایی نه آن ها..

:
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗــﺎﺳـﻒ، ….
ﺑـﺮﺍﯼ ﺗﻤـﺎﻡ ﮐﺴﺎﻧــﯽ ﮐـﻪ…..
ﺑـﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯿـﮑﻨﻨــﺪ …..
ﺣـﺲ ﻧﻤﯿـــﮑﻨﻨـــﺪ…..
ﻧﻤـﯽ ﺷﻨﻮﻧــــﺪ…..
نمیچشــــند ……
ﻓﻘـﻂ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻬـﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨــﺪ!
خدایـــا ……
به آدم هایت بیاموز……
تــــو خدایــــی نه آن ها ……
دســـت از خدایی کردنـــشــان بردارند..

استاد دانشگاه میگفت..

????جالبه بخونین?
یک استاد دانشگاه می‌گفت: یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.

آری، اغلب ما نسبت به دیگران سخت‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقت‌ها اگر خودمان را تصحیح کنیم می‌بینیم به آن خوبی که فکر می‌کنیم، نیستیم.

به برجامتان برسید.

آقای #روحانی شما را بخدا بروید و به همان برجامتان برسید و با #اهل بیت کاری نداشته باشید

اظهارات #روحانی در مورد امیر المومنین و تو دهنی رائفی پور به او?

بسم الله الرحمن الرحیم

ان شاالله که رئیس جمهور از بیانات تند من رائفی پور اذیت نشوند

باخبر شده ام جناب آقای دکتر #روحانی فرموده اند :
امیر المومنین مبنای ولایت و حکومت را نظر مردم میداند و میگفت هر کسی که شما انتخابش کنید من هم از او #اطاعت میکنم.
ای کاش حضرت #زهرا هم به اندازه ی رئیس جمهور به عقاید و اندیشه های امیر المومنین آشنایی داشت تا بی خود در مقابل کسانی که آمده بودند تا امیر المومنین را با #دستان بسته برای بیعت با ابوبکر ببرند مقاومت نمی کرد و جان شریفشان را در مقابل انتخاب مردم و شورای سقیفه نمی دادند
افسوس که امام حسین و امام حسن نیز به اندازه ی جناب روحانی با منظومه فکری امیر المومنین آشنایی ندارند وگر نه هیچ #عاشورایی و هیچ کربلایی به پا نمی شد
آقای روحانی فرمایشاتشان را نسبت به مذاکرات امام علی و زبیر و مذاکره عمر سعد و امام حسین و صلح امام حسن اشاره کرده بودند که این آخری را هم چند روز پیش افاضه فرمودند
آقای روحانی شما را بخدا بروید و به همان برجامتان برسید و با اهل بیت کاری نداشته باشید

یکی که نگرانم باشه.

چقدر دوست دارم که یکیو داشته باشم،
ماله خود خودم،
یکی که نگرانم باشه،
یکی که براش مهم باشم…
یکی که مثل تو پشتمو خالی نکنه…
دلم یکی میخواد که وقتی بهش خوبی میکنم فکر نکنه محتاجشم،
کسی که جواب محبتامو با محبت بده…
دلم کسی رو میخواد که بتونم بهش ببالم…
دلم کسی رو میخواد که جلو دیگران با افتخار بگم این ماله منه،
این دنیای منه…
دلم این روزا یه مرهم،یه دوست داشتن واقعی میخواد…
یکی که رفیق باشه،
یکی که دستاشو بگیرمو با هم یه عالمه قدم بزنیم…
دلم یه دوست داشتن میخواد

باورکن خیلی سخته..

?
حالا ما هی حرفش را می‌زنیم
هی تئوری می‌بافیم
هی راه‌کار نشان می‌دهیم
هی ادایش را در می‌آوریم
هی به روی خودمان نمی‌آوریم
هی هی هی…
ولی دل کندن…
یک چیزِ سختِ ناشدنی‌ای است آقاجان
آنقدر راحت به آدم ها نگویید بهتر که تمام شد راحت شدی…
شما که نمی دانید در دلش چه می گذرد!

وجدانی ندارند که عذابی داشته باشند

زنبور که نیش میزند
میمیرد
شاید از عذاب وجدان!
انسانها اما نیش میزنند
نیش میزنند و نیش میزنند
تا میمیرانند!
و وجدانی ندارند
که عذابی داشته باشند!

شیعه بدون تو..

✍ بدون تــو آسمان و زمین، بی تابند!
می بیـــنی؟ ؛
همه دریاها، کاسه شیر، پیشکش کرده اند ؛
تا راهی نشوی…. عـــلی

❄️حسنین…
زینب…
عباس…
التماست می کنند…..
و این مائیم؛ که از پس قرن ها فاصله، التماست می کنیم!

?شیعه بدون تو، به کدام دیوار تکیه کند؟

آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت به آغوش خدا را… شب قدر نام گذاشته اند.
تو… همه ی اعجاز خدایی، حیدر…
و ما باز درد نداشتن تو را، برای هزارمین بار، لمس می کنیم.

?یگانه دلبر من… ؛
علی… سهم تـــو بود… نه مــا!
که هزار سال است، در انتظار سهممان از آخرین فرزندش، خیره به راه مانده ایم.

امشب، فقیرترین بنده ات منم،
و دستان خالی ام… به امید تحفه ای عظیم، بالا آمده اند!
مــــــن؛ سهمـــــم را می خواهــــــم!!
سهمم را از خانواده علی…
سهمم را از دامان مادر…
مــــن، یوسفـــم را، می خواهــــم؛ خدا

❄️اذن دعا داده ای و اجابتش را ضمانت کرده ای.
من یقین دارم، که مرا، بدون توشه، راهی نخواهی کرد.

نه صادق هدایت شد.

???????
???
??

♥️❤️♥️❤️♥️❤️
درحوالی این دنیا

نه صادق، به زندگی هدایت شد
نه فروغ، از ناامیدی به امید رسید!!
و نه سهراب قایقی ساخت تا به شهر رویاهایش رسد!

قلم و کاغذ، کارشان بازیست با ذهن

تا روزمان را به شب و ماهش دلخوش کنند!!

خوشبخت باش…
همان باش که میخواهی…

اگر دیگران آن را دوست ندارند
“‘ بگذار دوست نداشته باشند “‘
ولی تو همیشه “‘ همانی باش که خودت دوست داری"‘
??????

?
??

اصل ماجراچیست؟

“نخواستن “
اَصل ماجرا بود !
وگرنه “قسمت نیست”
بهانه ای است که در دهان
همه مانند؛ “نقل و نبات” میچرخد…!

به خدا اعتمادکنید.

شخصی از خدا دو چیز خواست……
یک گل و یک پروانه……
اما چیزی که به دست آورد
یک کاکتوس و یک کرم بود……
غمگین شد.با خود اندیشید شاید خداوند من را
دوست ندارد و به من توجهی ندارد……
چند روز گذشت……
از آن کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده شد و
آن کرم تبدیل به پروانه ای شد……
اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید
به او اعتماد کنید………
خارهای امروز گلهای فردایند……

برابری با مردانی که دنیا رابه اشوب کشیده اند؟

??:
ﺯﻧﺎﻥ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺗﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﻮﻧﺪ
ﭼﻪ ﺗﻼﺵ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺒﻬﻤﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ
ﻭ ﺟﻨﮓ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ!
و ﮐﻠﯿﺪ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮﯼ ﮐﺮﺩ

ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻨﺪ
ﺗﺎ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﺑﺮﺷﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪﺗﻤﺎﻡ ﺷﺒﻬﺎﯼ
ﺟﻨﮓ ﺯﺩﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﺑﺎ
ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺻﻠﺢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ … .

?????

دوستی بابعضیامثل...

؟?:
???
دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه‌ ای ست. هول هولکی و دم دستی، برای رفع تکلیف، اما خستگی‌ات را رفع نمی‌کنند. دل آدم را باز نمی‌کند. خاطره نمی‌شود! 
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است، پر از رنگ و بو. این دوستی‌ها جان می دهند برای خاطره‌های دمِ دستی.. این چای خارجی را می‌ریزی در فنجان، می‌نشینی با شکلات فندقی می‌خوری و فکر می‌کنی خوشحال‌ترین آدم روی زمینی. فقط نمی‌دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت می‌شود رنگ قیر… سیاه..

دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است. باید نرم دم بکشد، باید انتظارش را بکشی، باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی، باید صبر کنی آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی، باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک خوب نگاهش کنی…عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی…

مردم این زمانه.

جالبه.
.
.
تا که خلوت میکنم با خود؛ صدایم میکنند!
بعد ؛ از دنیای خود کم کم جدایم می کنند!

«گوشه گیری» انتخابی شخصی و خودخواسته ست
پس چه اصراری به ترک انزوایم می کنند!

مثل آتشهای تفریحم که بعد از سوختن -
اغلبِ مردم به حال خود رهایم می کنند!

«ای بمیری! لعنتی! کُشتی مرا با شعرهات»
مردم این شهر اینگونه دعایم میکنند!!!

احتمالاً نسبتی نزدیک دارم با «خدا»
مردم اغلب وقت تنهایی صدایم میکنند !

مثل خودکاری که روی پیشخوان بانک هاست
با غل و زنجیر پایم جابجایم میکنند!

اصغر_عظیمی_مهر

نیکی هابه ما برمیگردند.

حتما بخونید
.
.
نیکی‌ها به ما باز می گردند

پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند …
مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گو‍ژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به جای آن که از او تشکر کند می گفت:
هر کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد !!!
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی دانم منظورش چیست؟
یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست های لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می کنم ؟ …..
بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت .
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس هایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود، در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت:
مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم. در چند فرسنگی این جا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم . ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : این تنها چیزی است که من هر روز می خورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری .
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهر آلود را می خورد .
به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت:
هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به خود ما باز می گرد

_

مال کسی رانخوریم

بیایید امشب گریه و زاری نکنیم ،
الهی العفو نگوییم،
بیایید از امشب الهی القول بگوییم ،
با خدا عهد ببندیم کسی را قضاوت نکنیم،
آبروی انسانی را نبریم،
پشت سر دیگران صحبت نکنیم،
مال کسی را نخوریم،
دنبال تجسس مشکلات دیگران نباشیم،
ضعیفی را زیر پا له نکنیم،
بیایید مهربان باشیم ،
فقط مهربان… بیایید به پروردگارمان قول بدهیم
فقط کمی “انسان” باشیم فقط کمی…
بیایید دروغ نگوییم…

مالی کسی رانخوریم

بیایید امشب گریه و زاری نکنیم ،
الهی العفو نگوییم،
بیایید از امشب الهی القول بگوییم ،
با خدا عهد ببندیم کسی را قضاوت نکنیم،
آبروی انسانی را نبریم،
پشت سر دیگران صحبت نکنیم،
مال کسی را نخوریم،
دنبال تجسس مشکلات دیگران نباشیم،
ضعیفی را زیر پا له نکنیم،
بیایید مهربان باشیم ،
فقط مهربان… بیایید به پروردگارمان قول بدهیم
فقط کمی “انسان” باشیم فقط کمی…
بیایید دروغ نگوییم…

1 2 ...3 4 6 7