آرشیو برای: "آبان 1396, 23"

درحوالی روزمره گی هایمان..

در حوالی روزمره‌گی‌هایمان، جای خالی زندگی عجیب توی ذوق میزند. شاید یادمان رفته است زندگی ساده‌ترین اتفاق قشنگی‌ست که در بوییدن عطر گلهای شب بو، در هوس بستنی در سرمای زمستان، در رقص باران روی گونه پنجره، در حنجره کوک پرندگان در دمدمه‌های صبح، در چشمان… بیشتر »

چه چیزی حال امروزمراخوب می کند؟؟؟

چه چیزی حال امروز مرا خوب میکند؟؟ به هرگوشه که نگاه میکنی آوار است و گریه… شیون است و آغوش هایی تهی از جگرگوشه… چگونه تاب بیاورند مادرانی که فرزندانشان را از دست داده اند… چگونه طاقت بیاورند والدینی که تکیه گاهشان زیر آوار لعنتی جا… بیشتر »

تاخنده هایش رادارم..

تا هست تا خنده هایش را دارم شوخی هایش و گاه گریه های از سر دلتنگی اش را جدی نمی گیرمشان فکر میکنم انگار این ها تاابدالدهر هستند اما افسوس از روزی که پا در جاده ی تنهایی میگذارند و بدرود را آویزه ی لب هایشان میکنند یا یک روز طول میکشد تا باز بشنوی صدای… بیشتر »

این تیربی رحم ازکجا آمد؟؟؟؟

چه بود؟ این تیر بی‌رحم از کجا آمد؟ که غمگین باغِ بی‌آواز ما را باز در این محرومی و عریانی پاییز، بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد و من با این شبیخون‌های بیشرمانه و شومی که دارد مرگ بدم می‌آید از این زندگی دیگر. |مهدی اخوان ثالث| بیشتر »

سرآن سفره خالی پراز اشک یتیم است خداهست..

خــدا هـسـت سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است خدا هست، پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:خدا هست، کودکی رفت کنار تخته،گوشه تیرک این تخته نوشت:در دل کوچک من، درد زیاد است ولی یاد خدا هست مادری گفت دلم میلرزد، کودکانم چه بپوشند،چه بگویم که بدانند نداری درد… بیشتر »

جنبه مهربانی نداریم.

بعضی هایمان جنبه ی مهربانی نداریم… سلام و علیک ها، حال پرسیدن ها، یاد کردن ها، لبخند ها و روی خوش نشان دادن ها ! همه را از دَم قضاوت میکنیم… برایشان منظور میتراشیم… و همه ی این ها را پایِ مهم بودنِ خودمان میزنیم! پایِ احتیاجِ دیگران به… بیشتر »

زل می زدیم به مامانمون..

‍ ‌ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭقتیﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣ ﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ … ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭی؟ ﭼﺘﻪ ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !! ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ … ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ… بیشتر »

ادم های زندگی هرکس چنددسته اند..

ادم های زندگی هرکس چند دسته اند! بعضی ها اصل اصلند شبیهِ خودشان، ناب و دوست داشتنی. بعضی ها کپی برابر اصلند، آنقدر شبیه دیگرانند که نمیفهمی چی توی سرشان میگذرد. بعضی ها پیشنویس اند و هنوز آنقدر تکمیل نشده اند که بشود رویشان حسابی باز کرد. بعضی ها هم… بیشتر »

خواهی نشوی رسوا..

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!‍ ولی قرآن چیزی دیگه میگه: أکثر الناس ﻻ‌ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ” بیشتر مردم نمۍدانند أکثر الناس ﻻ‌ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ” بیشتر مردم ناسپاس اند *أکثر الناس ﻻ‌ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ “ بیشتر مردم ایمان نمی آورند أکثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ” بیشترشان گناهکارند… بیشتر »

زنی ازخانه بیرون آمد..

#داستان_زیبا زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال… بیشتر »

اندیشه مکروهی درذهنم گذشت..

ﺷﯿﺦ ﺭﺟﺒﻌﻠﯽ ﺧﯿﺎﻁ تعریف میکرد: ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ٬اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻣﻜﺮﻭﻫﯽ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻢ ﮔﺬﺷﺖ بلاﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﻗﺪﺭﯼ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺷﺘﺮﻫﺎﯾﯽ ﻗﻄﺎﺭ ﻭﺍﺭ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻣﯽﮔﺬﺷﺘﻨﺪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺷﺘﺮﻫﺎ ﻟﮕﺪﯼ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﻧﻤﯽﻛﺸﯿﺪﻡ،ﺧﻄﺮﻧﺎک ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻓﻜﺮ… بیشتر »

عالم ز برایت آفریدم گله کردی..

سلام دوستان وقت بزارین اینوبخونین..ازطرف خدا،، ? عالم ز برایت آفریدم، گله کردی ? از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی ? گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند ?صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی ? جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور ? از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی ?… بیشتر »

آدم هایی هستندکه دلبری نمیکنند..

آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند، حرفهای عاشقانه نمیزنند، چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند.. اما عاشقشان میشوی! ناخواسته دلت برایشان میرود… این آدمها فقط راست میگویند راست می گویند با چاشنی قشنگ ” مهر” لبخند… بیشتر »

وقتی دیگران ترمزمیگیرندمن گازمیدهم.

?وقتی از «مایکل شوماخر»قهرمان هفت دوره از مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک جهان رمز موفقیتش را پرسیدند او در جواب فقط یک جمله گفت: «تنها رمز موفقیت من این است زمانی که دیگران ترمز می گیرند من گاز می دهم!» مطالعه کن وقتی که دیگران خوابند . تصمیم بگیر وقتی که… بیشتر »

نام من چادراست.روزگارم بداست..

سلام. نام من چـــــــادر است… نام مادرم حجـــاب و پدرم عفـــاف است. . روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم… شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محافظت نکردید، هیچ وقت یادم نمیرود… از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی… بیشتر »

درزمان های گذشته...

??? در زمانهای گذشته، پادشاهی تخته سنگی را وسط جاده ای قرار داد و برای این که عکس العمل مردمش را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ گذشتند؛ بسیاری هم غرولند می کردندکه این چه شهری است که… بیشتر »